در رساله پیشِ رو، تلاش شده است «نحوه کارکردِ بلاغت، در طنزآفرینیِ آثارِ طنزِ منثور دوره مشروطه» بررسی شود؛ این تلاش بیش تر در راستای ارائه پاسخی به این پرسش کلی تر بوده است که «آیا می توان برای هر نوع، شکل یا بخشی از ادبیات، همچون طنز، بلاغت ویژه ای تدوین کرد؟!» از آن جا که هر پروژه ای پیش و بیش از هر چیزی نیاز به تبیین مفاهیم موردِ استفاده خود دارد؛ در این پروژه نیز ابتدا حدودِ مفاهیم «بلاغت»، «طنز»، «نثر» و مفاهیم جزئی تری همچون «ادبیات منثور دوره مشروطه» مشخص شده است؛ سپس براساس معیارهای ارائه شده، آثاری که می توانند زیرمجموعه «طنز منثورِ دوره مشروطه» باشند، احصا شده اند؛ یازده اثری که ذیل این مفهوم جای گرفته اند، بدین قرار هستند: «مکتوبات پیغمبر دزدان»، «رساله مجدیه»، «ریاض الحکایات»، «خارستان»، «شیخ و شوخ»، «خرنامه»، «قطعه نمایشی سوسمارالدوله»، «معایب الرجال»، «سیاحت نامه ابراهیم بیگ» و «مجموعه چرندپرند». هرکدام از این یازده اثر در یک بخش جداگانه از فصل سوم، پس از معرفی اجمالی، از نظر کارکرد بلاغت در طنزآفرینی بررسی شده اند. در فصل چهارم، براساس بررسی های انجام شده، نتایج پژوهش فهرست شده اند؛ به طور خلاصه، این نتایج به دست آمده است: 1. عناصر بلاغی، یکی از مهم ترین ابزارها برای طنزآفرینی هستند. 2. بلاغت را می توان با توجه به تقسیم بندی های مختلفِ ادبیات فارسی، مورد مداقه قرار داد و برای هر بخشی از ادبیات، بلاغت خاصی تدوین کرد. 3. در ادبیات مشروطه در کنارِ تغییرات اساسی دیگر، به کارگیریِ بلاغت در جهت طنزآفرینی نیز پیشرفت ها و تغییراتی داشته است.