شکل ویژه ای از تک گویی درونی، سیّال سازی ذهن است و از بارزترین خصایص و ویژگی های آن می توان به پرش در زمان، نحو و نشانه گذاری اشاره کرد، که هر کدام از این خصایص، دنبال کردن متن، گفت و گوهای اشخاص داستان و تفکرات موجود در آن را دچار ابهام می کند. یکی از دغدغه های همیشگی محمود دولت آبادی در دوران نویسندگی اش، همین جریان سیال ذهنی بوده است، اما این فرآیند، به طور گسترده ی آن در دو داستان بلند «سلوک» و «روز و شب یوسف» نمود یافته است. در این مقاله، پس از بررسی مفهوم جریان سیّال ذهن و ویژگی های آن و انواع زوایای دید درونی، به جست و جوی این فرآیند در دو داستان مذکور پرداخته شده است و در پایان، این نتیجه به دست آمده که این جریان در دو داستان مورد نظر، دارای اختلافاتی است که از جهان بینی شخصیت ها ناشی شده است.