داستان هابیل و قابیل در ادامه و کنار داستان آفرینش ، یکی از اصلی و اصیل ترین اساطیر انسانی است که جریان روایت آن در حصار زمان و مکان خاص ، متوقف نمانده و در سرشت و سرنوشت اعصار، ردپایی ژرف برجای نهاده است . مقاله پیش رو کوششی است برای بررسی داستان هایبل و قابیل در برخی از رمان های ایرانی و غیرایرانی از جمله "هابیل" "افسانه فلوت بداغ"، "سمفونی مردگان" و "فریدون سه پسر داشت" ؛ و نیز بررسی تاثیر نوع ادبی رمان به عنوان قالب ادبی غالب در ادبیات این روزگار ، با امکانات و ویژگی های خاص خود، در روند بازخوانی و بازآفرینی این اسطوره.