آینده پژوهی نمایان گر مرحله ای از تحول شناختی –ذهنی درانسان مدرن است ومی توان آن را تمایلی مشخص دانست که در راستای تحولات سلسله وار معرفتی درجهان جدید پدیدار شده است.همچون هر گرایشی علمی یا زمینه شناختی به آسانی می توان از طریق گفتگویا ترجمه به گسترش ادبیات ومبانی نظری آینده پژوهی درجامعه ایران اقدام نمود.اما انفکاک متن اجتماعی-تاریخی از یک واقعیت اجتماعی وانتقال صورتی تجسد یافته وبی روح ازآن واقعیت نمی تواند کارکردهای ثمربخش ومورد انتظار را از یک سیاست علمی یا اجتماعی فراهم آورد. این مقاله می کوشد به آن دسته از اصول شناختی اشاره نماید که فقدان آن ها به مثابه مانعی تاثیرگذار درمسیرفراگیرشدن آینده پژوهی درجامعه ایران منجر می شود.سازوکار شکل گیری چنین موانعی نیزحتی الامکان شرح داده خواهند شد. روش مطالعه کتابخانه ای است ونوع مطالعه بنیادی خواهد بود. نظریات بیان شده در حوزه جامعه شناسی شناخت و علم،جامعه شناسی تاریخی،واقتصادسیاسی مورد استفاده قرارخواهند گرفت. نتایج این بررسی نشان می دهند ویژگی های ممیزه جامعه ایران موجب می شودتاترویج آینده پژوهی با موانعی درگستره اجتماعی مواجه گردد.برخی ازاین ویژگی ها درادبیات نظری محققان با مفاهیمی چون انقطاع تاریخی،انزوای اجتماعی تعمیم یافته،جامعه کوتاه مدت،دولت رانتیر و...مورد اشاره قرارگرفته است.این دسته از خصوصیات که اشاره به مولفه هایی ساختاری دارند البته الزاما تغییر ناپذیر نیستند اما می توانند محدودیت هایی را درمسیر آینده پژوهی درایران ایجاد نمایند.. واژگان کلیدی:موانع شناختی-آینده پژوهی-جامعه کوتاه مدت-حافظه تاریخی-علم باوری.