جامعه شناسی بازاندیشانه در برابر انحلال جامعه شناسی:جابجایی ها در جهان سیال انسانی جوادافشارکهن-دانشیار جامعه شناسی-گروه علوم اجتماعی-دانشگاه بوعلی سینا j.afsharkohan@basu.ac.ir تاریخ دانش بخشی از آن دانش به حساب می آید.این امر بخصوص در مورد علوم اجتماعی وبه ویژه جامعه شناسی با تاکید بیشتری باید مورد توجه قرارگیرد.این مهم،فراتر از درون مایه تاریخی این علوم،ناظر به پویایی های علوم اجتماعی در گذر زمان به ویژه زمان اجتماعی است.براین اساس باید بر تفاوت ها در خط سیر علوم اجتماعی،ودراین جا جامعه شناسی،در مناطق مختلف جهان پرو افکنی کرد.این تفاوت ها البته بیش و پیش از هر چیز باید از طریق نسبت سنجی با درون مایه ها و بسترهای ذهنی و عینی شکل یابی این علوم مد نظر باشد.جامعه شناسی به ویژه در جامعه های پیرامونی،تاحدزیادی، مبتنی بر مفروضاتی سامان یافته که نسبتی با تاریخ عینی وسرگذشت فکری آن جامعه ها نداشته است.ازهمین رو محدودیت ها وتنگناهایی در عرصه آموزش و پژوهش جامعه شناسی پدیدار می شودکه بازاندیشی در جامعه شناسی جامعه محورو دولت محور را ناگزیر می سازد.این ضرورت همچنین مبتنی بر ناکارآمدی جامعه شناسی در این جامعه هاست.بخشی از این ناکارآمدی ها ناظر به عوامل بیرون از حوزه دانش است وبخش دیگر آن به درون مایه ها وساختارهای درونی این علوم قابل ارجاع می باشد.براساس این رویکرد اخیر می توان گفت جامعه شناسی جامعه محور با مسلم انگاشتن مفهوم جامعه به مثابه قلمرو تحت سلطه دولت-ملت،خطوط تمایز بخش تحلیل و بررسی خود را به شکلی ناهماهنگ با واقعیت اجتماعی این جامعه ها ترسیم کرده است.این ویژگی جامعه شناسی جریان اصلی،همچنین به نوعی دولت محوری دچار است که از درک و فهم واقعیت ها ،نیروها ومحدودیت های برآمده از جریان سیال بازار و نیروهای عمومی غیر دولتی بازمی ماند،همچنان که پویش های تاریخی بلند مدت در جامعه ها را کمتر مد نظر قرارمی دهد.این مجموعه عوامل می تواند گشاینده افقی انتقادی نسبت به جریان رایج علوم اجتماعی و بخصوص جامعه شناسی باشد. ازمنظری دیگر،واقعیت اجتماعی واجد نوعی پویایی و خصلت تحول یابنده است.جنبه های مختلف این جابجایی ها در محدوده های مختلف محلی ،ملی و فراملی قابل مشاهده است.براین اساس نوعی بازاندیشی درقلمرویا مرزهای دانش و فرایند تولید آن ومقولات وابسته به آن ناگزیر قلمداد می شود.جامعه شن