باتوجه به آنچه درتاریخ کشورها مشاهده می شود،باقاطعیت می توان گفت که تضادبین دولت با اقلیت ها همواره یکی از معضلاتی بوده که کشورها اعم از توسعه یافته ونیافته باآن درگیربوده اند.بین سال های 1956تا2002، 146گوه قومی در 78کشورجهان خواستار خودمختاری سرزمینی یا استقلال از حکومت های مرکزی شان بوده اند.از 1919تا2001سهم جنگ های قومی گرا به 45درصدرسیده واین نسبت بعد از پایان جنگ سرد به 75درصد رسیده است.سیاست هایی که دولت ها دررابطه با این تنازعات اتخاذ می کنند می تواند بسیار اهمیت داشته باشد.این مطالعه با استفاده از روش تحقیق تطبیقی وتکنیک تحلیل ثانویه صورت گرفته است.واحدتحلیل دراین پژوهش کشوریا همان نظام اجتماعی کل است.تحقیق حاضربه بازه زمانی 1980تا2004میلادی پرداخته که دراین دوره 25ساله به سه گام زمانی 1980تا1990، 1990تا2000، و2000تا2005توجه شده است. یافته های تحقیق حاکی از این است که سیاست های دولت به طورغیرمستقیم تنازعات قومی را تحت تاثیرقرارداده است.ملاحظه شده که سیاست های دولت به واسطه مولفه های تبعیض قومی وانضمام اجتماعی برتنازعات قومی تاثیردارد.بدین معنا که کشورهای دارای سیاست های نزدیک به سیاست های چندفرهنگ گرایانه دارای تبعیض کمتری نسبت به سایر کشورها هستند.هرچه این سیاست ها به سیاست های همسان سازی نزدیک تربوده است انضمام اجتماعی کاهش و تبعیض قومی بیشترشده است.درنتیجه موجب افزایش تنازعات قومی شده است.