1404/02/01
حسن زختاره

حسن زختاره

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده علوم انسانی
نشانی: همدان، چهارباغ شهید احمدی روشن، دانشگاه بوعلی سینا، دانشکده علوم انسانی، دفتر شماره 205
تلفن: (+98 81) 38 38 16 01 - 10

مشخصات پژوهش

عنوان
سفر عجیب آقای دالدری
نوع پژوهش
کتاب
کلیدواژه‌ها
رمان، مارک لوی، حسن زختاره، رمان قرن بیستم
سال 1396
پژوهشگران حسن زختاره

چکیده

آلیس که از حس بویایی قدرتمندی بهره میبرد، عطرسازی است جوان که زندگی آرامی در لندن دارد. پدر و مادرش در بمباران لندن در جنگ جهانی دوم از دنیا رفتهاند و او تنها مانده است. یک شب، در حالی که آلیس با دوستانش مهمانی برگزار کرده بود، قرار گذاشتند تا فردای آنروز به یک شهربازی برایتون بروند و خوش بگذرانند. به ناگاه، همسایه روبرویی اش، آقای دالدری، نقاش و مردی بدخلق و منزوی، در خانه اش را کوبید تا از مزاحمت و سر و صدایی که ایجاد کرده بودند شکایت کند. پس از آنکه دوستان آلیس خانه اش را ترک گفتند، آلیس ب هنوبه خود در خانه همسایه اش را زد تا از او بابت اینکه مهمانی شان را بهم زده بود شکوه کند. در خلال گفتگویش با آقای دالدری دریافت که او همواره در پی خانه اش بوده است زیرا آپارتمان او از یک دیوار شیشه ای و نوری بسیار مناسب برای نقاشی برخوردار بوده است. فردای آنروز، طبق قرار قبلی، آلیس با دوستانش به برایتون رفت. هنگام بیرون آمدن از شهربازی، دکه کم نور و دلگیر فالگیری نظر تمامی دوستان را به خود جلب کرد. همگی آلیس را تشویق کردند تا نزد او برود. آلیس برخلاف میلش پیش فالگیر رفت و او با دیدن دست آلیس به او گفت: «مردی که بیش از همه در زندگی ات اهمیت دارد، همانی که ناخودآگاه همیشه پی او می گشتی، همین الآن از پشت سرت رد شد. برای یافتن او باید عازم سفر درازی شوی و شش نفری را که تو را به او می رسانند ملاقات کنی... آلیس، تو آدم خاصی هستی. در وجودت دو زندگی داری، آنی که می شناسی و آن دیگری که مدتهاست انتظارت را می کشد.» فالگیر به او پیشنهاد کرد که برای یافتن راز وجود و هویت واقعی اش به ترکیه سفر کند. گرچه آلیس که هیچوقت اعتقادی به پیشگویی نداشت، حرفهای او را جدی نگرفت و تلاش کرد تا آنها را نادیده بگیرد اما سخنان فالگیر به ویژه در مورد گذشته و نژادش خواب را از چشمان او ربود و زندگی آرامش را ناآرام کرد. سرانجام آلیس، به همراه آقای دالدری عازم سفری شگفت انگیز شد که سرنوشتش را دگرگون ساخت...