هنگام خواندن هزار و یک شب نمی توان از تکرار چشم گیر عناصر متنی که پیوسته به فرآیند گفته پردازی اشاره می کنند روی گرداند . واکاوی این نشانه های متنی که به خاستگاه گفته ارجاع می دهند این امکان را فراهم می سازد تا بتوان به آنچه در پس و ورای نشانه ها رخ می دهد پی برد. نوشته پیش رو می کوشد تا با بکارگیری دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه -معناشناختی به بررسی نشانه های یادشده در هزار و یک شب بپردازد. این کاوش ها گویای آنند که گفته مدام بر نقش پررنگ سه عنصر گفته پردازی، گفته پرداز و هم گفته پرداز پافشاری می کند. این جستار د رتلاش است تا نشان دهد که گفته در این گفتمان بیش از هر چیزی به فرآیند تولید خود اشاره دارد به گونه ای که گفته پردازی به یکی از درونمایه های اصلی این متن بدل می شود. چنین کنش آگاهانه ای از سوی گفته پرداز و نمایندگان متنی آن در سطح های گوناگون روایتی از اهمیت فراوانی برخوردار است. نتیجه این که گفته پرداز متنی تمام تلاشش را بکار می گیرد تا پس از جلب توجه شریک گفتمانی اش، نخست شالوده سامانه ارزشی، فکری، عقیدتی و هستی شناختی او را برهم بریزد و سپس، به یاری ترفندهای تکرار و تلقین به بهترین گونه از کارکرد انگیزشی و فرمایشی کلام بهره می برد تا سامانه ارزشی و عقیدتی نوینی را که بیشتر با منافع او سازگار است جایگزین سامانه پیشین کند.