در دنیای مدرن و پیچیده امروز، معلمان وظیفه دارند دانشآموزانی را تربیت و تعلیم دهند که قادر به حل مسائل پیچیدهتر جامعه و زندگی خود باشند. به گفته محققان، این مهم بایستی از دوران کودکی و آموزش پیشدبستانی و دبستانی موردتوجه قرار گیرد و آموزش به دانشآموزان باید با شیوههای نوآورانه غنی شود. بهگونهای که به ارتقای علاقه کودکان و نیات آنها برای پیونددادن آینده خود با آنها، کمک کند. هدف از این پژوهش تعیین تأثیر تلفیق مدل یادگیری زایشی و راهبرد استیم بر مهارت حل مسئلهدانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی بود. روش انجام پژوهش موردنظر، آمیخته از نوع طرح اکتشافی و بهصورت متوالی است. به این صورت که ابتدا در مرحله اول ضمن بهکارگیری نتایج حاصل از جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادههای کیفی، سپس الگوی طراحی آموزشی مبتنی بر مدل یادگیری زایشی و راهبرد استیم برای افزایش مهارت حل مسئلهدانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی، طراحی شد و در مرحله دوم نیز بهصورت شبهآزمایشی الگوی موردنظر به اجرا درآمد. در مرحله اول پژوهش کیفی که دررابطهبا چارچوب نظری آموزش مبتنی بر نظریه یادگیری زایشی و راهبرد استیم در راستای مهارت حل مسئله است از روش مرور نظاممند ادبیات و پیشینه پژوهشی استفاده شد. در مرحله بعد بر اساس مؤلفههای اصلی استخراج شده که شامل درگیرسازی شناختی، فعالسازی دانش و تجارب پیشین، فعالیتهای یادگیری، دسترسی به منابع، شرح و بسط، تسهیل و پشتیبانی و خلق معنا بود طراحی آموزشی مبتنی بر مدل یادگیری زایشی و راهبرد استیم برای بهبود مهارت حل مسئلهدانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی (نمونه اولیه) انجام و از پژوهش تکوینی استفاده گردید. جهت پاسخ به سؤال سوم پژوهش، مبنی بر اعتبار طراحی آموزشی مبتنی بر رویکرد زایشی و استیم برای درس ریاضی پایه پنجم ابتدایی از نظرات متخصصان بهره گرفته شد. جامعه موردنظر متخصصان حوزه تکنولوژی آموزشی و آمار میباشد. نمونه شامل سه متخصص حوزه تکنولوژی آموزشی و یک متخصص حوزه آمار است که به صورت هدفمند و از گروه در دسترس بود. پس از طراحی مدل در مرحله بعد جهت اصلاح مجدد، بهبود و توسعه و در نهایت اعتباریابی از 6 عضو شامل 2 متخصص تکنولوژی آموزشی، 1 متخصص برنامه درسی و 1 نفر سرگروه آموزشی پایه پنجم ابتدایی و 1 نفر کارشناس آموزش ابتدایی و 1 نفر متخصص آمار بهره گرفته شد و پس از اصلاح و بازنگری طراحی آموزشی وارد فاز اعتباریابی بیرونی شد. اما در بخش کمی از روش شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. جامعه آماری در این پژوهش دانشآموزان پایه پنجم ابتدایی مدارس شهرستان قروه است. تعداد جامعه 1200 نفر است و نمونه دانشآموزانی هستند که در طراحی و اجرای مدل مدنظر، شرکت کردند. روش نمونهگیری در این بخش از نوع در دسترس بوده که حجم نمونه مجموعاً 40 نفر دانشآموز در هر دو گروه است که 20 نفر برای گروه آزمایش و 20 نفر برای گروه کنترل در نظر گرفته شد. افراد بهصورت تصادفی و بر اساس سطح هوشی ضعیف، متوسط و قوی در گروهها قرار گرفتند. پژوهشگر در 14 جلسه آموزشی که شامل پیشآزمون و پسآزمون بود طراحی آموزشی مبتنی بر تلفیق مدل یادگیری زایشی و راهبرد استیم بهصورت مرحلهبهمرحله برای گروه آزمایش تدریس شد و برای گروه کنترل نیز طراحی آموزشی مبتنی بر مدل یادگیری زایشی را بر اساس فصل هفتم کتاب ریاضی پایه پنجم ابتدایی (آمار و احتماًل) اجرا کرد. برای ابزار پژوهش در پیشآزمون و پسآزمون از آزمون محقق ساخته بهره گرفته شد و از پرسشنامه حل مسئله هپنر و پترسن جهت بررسی میزان مهارت حل مسئله استفاده گردید. تجزیهوتحلیل دادههای کمی از طریق آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. میانگین نمرات کسب شده گروه آزمایش بهصورت معنیداری با گروه کنترل تفاوت داشت. یافتههای مرتبط با مرور نظاممند روند صعودی و روبهرشد انجام پژوهشها در زمینه راهبرد استیم در مهارت حل مسئله و یادگیری زایشی در مهارت حل مسئله را نشان داد و پژوهشی تلفیقی در این زمینه یافت نشد. یافتههای طراحی پژوهی منجر به طراحی نمونه اولیه بر اساس مؤلفهها و بازخوردها در جلسات آزمایشی شد. یافتههای اعتباریابی درونی نشان داد که متخصصان کلیات طراحی آموزشی را تأیید کرده؛ اما بر اصلاح و بازنگری در برخی زیر عنوانها تأکید داشتند. در نهایت یافتههای اعتباریابی بیرونی نشان داد که طراحی آموزشی مبتنی بر تلفیق مدل یادگیری زایشی و راهبرد استیم بر افزایش مهارت حل مسئلهدانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی تأثیر مثبتی داشته است. نتایج پژوهش حاضر بیان دارد دانشآموزان بر اساس طراحی آموزشی تلفیقی توانستهاند مهارت حل مسئله خود را از قبیل بخش درک و انتخاب راهبرد حل مسئله در درس ریاضی تقویت نمایند.