یکی از مسائل مهم در محیط های آموزشی پیشرفت تحصیلی و بررسی عوامل موثر بر آن است. هرچند شناسایی تمامی تعیین کننده های موثر بر پیشرفت تحصیلی پیچیده است، اما شناسایی برخی از تعیین کننده های موثر قدرت پیش بینی را تسهیل و متخصصین را در توسعه ی برنامه های مرتبط با مداخلات ارتقاء پیشرفت تحصیلی در میان دانشجویان یاری می دهد. از این رو این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی تدریس به روش معکوس بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با تعدیلگری خودتنظیمی انجام پذیرفت. کلاس های درس معکوس به عنوان یک رویکرد بالقوه شناخته شده است که دانش آموزان را قادر می سازد زمان انعطاف پذیری برای یادگیری قبل از کلاس داشته باشند و همچنین فرصت های بیشتری برای اعمال دانش و تعامل با همسالان و معلم در کلاس داشته باشند. از سوی دیگر، محققان به چالش درگیر کردن دانش آموزان در یادگیری خودتنظیمی و مشارکت فعال در کلاس های درس معکوس اشاره کرده اند. این پژوهش از بعد هدف کاربردی و از بعد کمیت، پژوهشی کمی بود؛ همچنین به لحاظ گردآوری داده ها شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 می باشد. نمونه پژوهش نیز از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شد که پژوهشگر از بین دختران پایه پنجم شهر تهران، دانش آموزان پایه پنجم محل خدمت خود (دبستان حقیقت) را انتخاب کرد. در این پژوهش حجم نمونه 68 نفر بود که 34 نفر در گروه آزمایش (روش تدریس معکوس) و 34 نفر در گروه کنترل (روش تدریس سنتی) قرار داشتند و تمام آزمودنی ها تا پایان پژوهش ماندگاری داشتند. در این پژوهش، بر اساس محتوای فصل سوم ریاضی پایه پنجم دبستان، با عنوان (نسبت و تناسب) 4 فیلم آموزشی که توسط اساتید مجرب طراحی و تولید شده بود برای گروه آزمایش در 12 جلسه اجرا شد. روش ها و ابزار تجزیه و تحلیل داده ها شامل دو بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی بود. که بخش آمار توصیفی شامل؛ فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آزمون های استنباطی جهت برآورد نتایج فرضیات از تحلیل کواریانس توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 25 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد روش تدریس معکوس توانسته است باعث افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در گروه آزمایش شود اما خودتنظیمی هیجان باعث کاهش این تاثیر شده و نقش تعدی