نقد عقل سیاسی یعنی بیرون کشیدن عقل و منطق نهفته در دل کردارها و نیز حساب کشیدن از عقلانیتهای سیاسی بر مبنای دلالت ها و پیامدهای آن. از این دیدگاه در پس اقدامات حکومت عقلانیتی است که باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. عقلانیتی تاریخی که مبنای بسیاری از بنانگاره ها، امور بدیهی، نهادها و ایده ها و ادراکات است و مجموعه کردارهای حکومت را مدیریت و هدایت میکنند. نباید از یاد برد که عمیقترین لنگرگاه خشونت آن شکل از عقلانیت است که در درون کردارها و نهادهای آن خانه کرده است. بر این اساس پرسش از موضوع های حکومت و عقلانیت نمیتواند جدا از یکدیگر مطرح گردد. بنابراین باید از تحلیل حکومت فارغ از عقلانیت و تحلیل عقلانیت فارغ از حکومت دست کشید و تحلیل عقلانیتهای حکومتمند شده را در اولویت و دستور کار قرار داد. از این منظر مسئله محوری در ایران معاصر مسئله «میتوسهای حکومتمند شده» و مسلح به عقلانیت ابزاری است. به این معنا که در این موقعیت تاریخی ما با شکلی از عقلانیت حکومتی در ایران معاصر مواجه ایم که حاصل ترکیبی از اسطوره های ماقبل مدرن با عقلانیت ابزاری مدرن غربی است به این شکل که هدایت و هدفگذاری آن با بینشی اساطیری و راهبردهای تحقق آن با عقلانیتهای مدرن است. به تعبیری دیگر از سویی با عقل گرم یا آتش جهنم اسطوره گرایان و از سوی دیگر زمهریر عقل سردی که رویاهای خردستیزانه رو به طور موثر تحقق می دهند.