این پژوهش کوششی است برای بررسی جریان روشنفکری «بازگشت به خویش» در دهههای 40 و 50 هجری شمسی در ایران، در پرتو سه سطح تحلیلی که از مطالعهی جفری هرف، در رابطه با جریان فکری «مدرنیسم ارتجاعی»، در اثری با همین عنوان، استخراج گردیده است. کانون توجه این پژوهش چگونگی مواجهه روشنفکران بومیگرای ایرانی با تکنولوژی مدرن، با عطف توجه به سیاق صورتبندی آنها از نسبت میان «سنت» و «مدرنیته» و ایجاد مصالحه میان اندیشههای ضدمدرن و رمانتیک، با تکنولوژی مدرن و تناقضات حاصل از آن است. هرف به منظور ترسیم چگونگی رخ دادن این قبیل مصالحه و گزینشگری، سه سطح تحلیلی را فرا مینهد. در سطح تحلیلی نخست، بررسی شرایط زمینهای حرکت به سمت مدرنیته، در سطح دوم تحلیل، بررسی آراء روشنفکران در رابطه با چگونگی صورتبندی سنت و مدرنیته و در سطح سوم بررسی مواجههی آنها با مسئلهی تکنولوژِی را بر مبنای نگرش آنها به این دو مقوله، پیشنهاد میدهد. پژوهش حاضر در پرتو این سه سطح تحلیل صورت گرفته، و تلاش شده تا ضمن ترسیم مسیر ایران به سمت مدرنیته، اندیشههایی که در این رابطه در میان روشنفکران ایرانی در دورههای مختلف این مسیر شکل گرفته مورد توجه قرار بگیرد. در ادامه ضمن بررسی آراء روشنفکران ایرانی دهههای 40 و 50 چگونگی مواجهه آنها با تکنولوژی مدرن ارائه شد. چنانکه از خلال بررسی ما مشخص گردید روشنفکران ایرانی دهههای 40 و 50 در طرح ایده بازگشت به خویش متاثر از تفکرات ضدمدرن بوده، و در همان حال با اتخاذ رویکردی گزینشی، نسبت به تکنولوژی مدرن روی خوش نشان دادند و همین امر تناقطات بسیاری در پی داشت. در واقع، این جریان فکری، نوعی تصرف در تکنولوژِی مدرن، ذیل اندیشههای ضدمدرن را در ارائه اندیشههای خود صورتبندی کرده است. به این اعتبار میتوان رویکرد آنها در این خصوص را چیزی بسیار شبیه به آن عارضهای دانست که جفری هرف «مدرنیسم ارتجاعی» نامیده بود.