تئوری حکمروایی خوب شهری در پاسخ به محدودیتهای مدیریت سنتی به نیازهای متغیر و شرایط پیچیده شهرهای امروزی شکل گرفته است. این رویکرد نتیجه تلاشهای اندیشمندانی در حوزههای علوم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مدیریت و برنامهریزی پایدار شهری است. این نظریه یک مفهوم کلنگر است که دارای ماهیتی نسبی و چندبعدی است که بهعنوان تفکر درجه دو در طی دهههای اخیر بهطور تدریجی توسعه یافته است. این در حالیاست که بررسی پژوهشهای انجامشده در زمینه حکمروایی خوب شهری نشان میدهد، این پژوهشها با پیروی از اصول کلی جهانشمول شاخصهای این تئوری برای سنجش و یا تحقق آن در شهرها بهکارگرفته شدهاند که این موضوع با منطق درونی اندیشه حکمروایی خوب شهری همخوانی ندارد. ازاینرو در پژوهش حاضر تلاش گردید که با شناخت عمیق از شرایط خاص محلی و زمینهای شهر سنندج شاخصهای تئوری حکمروایی خوب در این شهر احصاء شود. رویکرد پژوهش کیفی بود و از روش نظریه دادهبنیاد، استفاده شد. جامعه پژوهش مدیران شهری و کارشناسان شهرسازی سنندج بودند که از این بین 23 نفر از افراد یادشده به شیوه نمونهگیری نظری و هدفمند با روش معرف انتخاب و در فرایند مصاحبههای پژوهش که بهصورت نیمهساختاریافته و عمیق با قاعده اشباع نظری انجام شد، مشارکت داده شدند. پس از آن دادهها جمعآوری شد و بعد از طی فرایند مقایسه مستمر دادهها و کدگذاریهای باز، محوری و انتخابی، در قالب 102 کد باز، 18 کد محوری (ابعاد و مؤلفهها) و 6 کد انتخابی (مقولههای اصلی) سازماندهی شدند. نتیجه پژوهش در قالب الگوی حکمروایی خوب شهری سنندج ارائه شد. در این الگو دستیابی به حکمروایی خوب در شهر سنندج، مستلزم گذار از مدیریت سنتی به رویکرد مدیریت یکپارچه با ویژگیهای محیطی شهر سنندج است. بنابراین با ایجاد مدیریت یکپارچه شهری بهعنوان رویکردی کلنگر، میتوان بخشی از وظایف دولتی را به گروههای متنوعی از افراد با تخصصهای مختلف واگذار کرد. این فرآیند نیازمند توانمندسازی سهمداران شهر سنندج است و میتوان با آموزش و افزایش آگاهی مستمر و همچنین ترویج ارزشهای اخلاقی در جامعه مدنی به آن دستیافت. البته این تغییرات بهصورت ناگهانی رخ نخواهند داد و بهتدریج و با اصلاحات در مدیریت و برنامهریزی شهری سنندج در قالب مدیریت یکپارچه شهری، میتوان زمینههای لازم را برای دستیابی به حکمرانی خوب در این شهر فراهم کرد.