در درازای تاریخ، مجازات های بدنی تنها شکل شناخته شده مجازات، در سراسر جهان بود. در جوامع غربی، رنج آوری، مهم-ترین هدف مجازات کیفری قلمداد می شد تا جایی که مرز میان مجازات و شکنجه از بین رفت. با ظهور رنسانس، مجازات نیز همانند بسیاری از امور اجتماعی مورد بازبینی قرار گرفت. اندیشمندان غربی با غیر انسانی دانستن مجازات های بدنی ، به مبارزه فکری با آن ها پرداختند و کوشیدند تا زندان را جایگزین تمامی مجازات های پیشین سازند. از این رو، ظهور زندان، طلیعه پایان مجازات های بدنی بود. در جوامع اسلامی نیز مجازات های بدنی به عنوان یک مجازات مستقل در کنار سایر مجازات ها به کار گرفته شد. گذشت زمان، معایب و مضرات زندان را آشکار ساخت. از این رو، اندیشمندان حقوق کیفری شیوه-های دیگری از مجازات را پیشنهاد کردند که هدف اصلی آن ها از یک سو، بازپروری محکومان و از سوی دیگر، کاستن از مشکلات متعدد مربوط به نگهداری زندانیان بود. این شیوه ها، مجموعاً نظام حبس زدا نام گرفت که پس از طرح گسترده، مورد توجه و حمایت سازمان ملل متحد واقع شد. با حمایت سازمان ملل از نظام حبس زدا، این شیوه مجازات وارد حقوق کیفری بسیاری از کشورهای جهان شد که در برخی موفقیت آمیز و در برخی دیگر ناموفق بود. در ایران، اگرچه گونه ای از سیاست-های حبس زدا در قوانین پیشین وجود داشت، اما این نظام با تصویب قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 و از طریق روش های نیمه آزادی، نظارت الکترونیکی و مجازات های جایگزین حبس به صورت جدی نمایان شد. پیشنهاد دهندگان و نیز قانونگذاران ایرانی، چشم به پیامدهای مفید اجرای طرح زندان زدایی بر محکوم و نیز جامعه ایرانی دوخته اند. با این حال، با توجه به فرهنگ حبس گرای ایرانیان و شیوه نگارش قانون، مشکلات و موانعی پیش روی اجرای این نظام قرار دارد که موفقیت آن را مورد تردید قرار می دهد.