بردگی، مسئله ی مهم ناشی از زندگی اجتماعی و مدنی انسان ها از بدو تمدن بشری بوده است. سیاست و حکومت با تحت الشعاع قرار دادن دیگر عناصر تمدن، بیشترین سهم را در گسترش پدیده ی برده داری داشته است. با توجه به رویارویی اسلام از بدو ظهور با این پدیده، رویکردهای حاکمیت اسلامی از عصر نبوی و همچنین دستگاه های خلافت اموی و عباسی، در مسئلۀ بردگی مؤثر واقع شده است. این پژوهش با روش توصیفی مبتنی بر اسناد کتابخانه ای و با مبنای تحلیل، نخست موضع منابع(نصوص) قرآنی را به عنوان پای بست احکام اسلامی، و سپس نسبت سیاست های زمامداری اسلامی، طی عصر نبوی و دوره های سه گانۀ خلافت راشدین، اموی و عباسی را با مسئلۀ بردگی و استرقاق، بویژه استرقاق سیاسی بررسی می کند. موضع قرآن بر خشکاندن مصادر بردگی، از جمله مصدر سیاسی آن استوار است و راجع به بردگان موجود، برنامۀ "تحریر" یا رها سازی را در نظر گرفته است. به دلیل عدم امکان اجرای آنی برنامۀ تحریر، یک روند تدریجی و زمان بر در نظر گرفته شده که در دستور قرآنی "مکاتبه" جلوه گر می-شود و تا زمان آزادی بردگان، مسلمانان به رعایت حقوق آنها و رفق و مدارا با آنها ملزم شده اند. در عصر نبوی با وجود موانع، این روند عملاً آغاز گشت. تداوم آن در دورۀ سه گانه ی خلافت، به ویژه دوره ی اموی و عباسی، در پی شرایط جدید سیاسی و فتوحات فرا عربی، محقق نشد و مصالح سیاسی ، مشخصاً در بعد استرقاق سیاسی بر رهنمودهای نصوص شریعت رجحان داده شد که تصعید معضل بردگی را سبب گردید