1. مقدمه هر جا سخن از توسعه و پیشرفت و طراحی الگوی آن به میان می آید، بی تردید، موضوع اصلی آن یعنی «انسان» و «نوع نگاه به انسان» را نمیتوان نادیده گرفت. انسان در چنین رویکردی میتواند هم هدف، هم ابزار، و هم موضوع توسعه و پیشرفت قلمداد گردد. با درک چنین اهمیتی از انسان و مطالعه آن تحت عنوان مطالعات انسان شناختی است که مسئله ای که رخ می نمایاند این است که چگونه میتوان میان مبانی انسان شناختی و الگوی توسعه و پیشرفت ارتباطی معنادار پیدا کرد. یک روشِ پاسخ به چنین مسئله ای، اتخاذ رویکرد تطبیقی به مبانی انسان شناسانه است که میتوان از آن به جدی ترین علت یا علت العلل تفاوت رویکرد لیبرال دموکراسی غربی و رویکرد اسلامی یاد کرد. بدینسان پرسش اساسی مطرح در این مقاله آن است که چه رابطه منطقی و معناداری میان تفاوت نگاه اسلامی و غربی به انسان و رویکرد آنها به مسئله پیشرفت و ترقی وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش اساسی، فرضیه اصلی مطرح آن است که تفاوت در مبانی انسان شناسانه اسلام و غرب اصلی ترین و یا حداقل یکی از اصلی ترین عوامل شکاف دیدگاهی آنها به موضوع پیشرفت و توسعه است.