چکیده سیدجمال الدین حسینی اسدآبادی یکی از مصلحان بزرگ تاریخ معاصر ایران است که اندیشه های اصلاحی او از مرزهای ایران فراتر رفته و همه جهان اسلام را تحت تأثیر خود قرار داد.به نحوی که بر خی کشورها سعی داشته اند ملیت اورا به خود منتسب کنند.در باره مبارزات ، شخصیت وروش و منش سید جمال بسیار گفته شده و نوشته شده است. برخی او را انقلابی است وبرخی اصلاحگر و رفورمیست دانسته اند. در این نوشتار اندیشه های سیاسی و اجتماعی سید جمال مورد بازبینی قرار می گیرد و به این پرسش پاسخ داده می شود که رفورم وانقلاب در اندیشه سیاسی اوچه مفهومی دارد؟ آیا همان تفکیک انقلاب و رفورم مصطلح در علوم سیاسی دراندیشه ایشان نیز پذیرفته شده است؟ مشکلات جوامع اسلامی وراهکار های آن چیست؟به نظر میرسد که منظوراسدآبادی از اصلاح معنی مطلق اصلاحات است که رفورم و انقلاب را تؤأمان شامل می شود.بنا براین تلاش مقاله این است که با کنکاش در اندیشه های سید جمال و پاسخ به پرسش فوق در معرفی بهتر اندیشه های اوقدمی بردارد.از این رو به صورت اسنادی و به روش کتابخانه ای و با رویکردی تاریخی به تبیین این مساله می پردازد.به نظر سید جمال باید وابستگی مطلق به بیگانه درکشور های اسلامی جای خود را به خودباوری واتکابه خود بدهد و در این مسیر هر امری که این هدف را محقق کند چه در شکل رفورم یا شیوه انقلاب مطلوب است.به عبارت بهترغایت سید جمال استقلال احیای دین وخود باوری جوامع اسلامی است و انقلاب و رفروم هردو میتوالند به عنوان وسیله رسیدن به هدف مورد توجه قرار بگیرد.