چکیده: طرح مساله اندیشه غرب و نحوه برخورد با تفکر و فرهنگ غربی و حد و مرز کیفیت استفاده یا طرد آن، طرحی است به جا، ولی بایستی لااقل از حدود صد و پنجاه سال قبل، از طرف مسئولان معنوی و سیاسی عالم اسلام مورد توجه قرار میگرفت و ملاک و میزانی برای داد و ستد و تعاملات فرهنگی بین شرق و غرب مشخص میگشت تا به هجوم ظواهر تمدن غرب بر جسم و جان فرهنگ اسلامی و بالنتیجه، تخریب آن منجر نمیشد و جهان اسلامی را با مشکلی چون تهاجم فرهنگی دچار نمینمود. از آنجایی که فارابی اولین فیلسوف مسلمانی است که به مباحث فرهنگی و تعاملات آن توجه نموده است؛ لذاهدف این پژوهش پاسخ به این سوال میباشد که با توجه به اینکه نظام معرفتی فارابی دارای ویژگیهایی چون غایت مداری – کلگرایی، سلسله مراتبی، کثرتگرایی و قانونمندی و... میباشد چه نسبتی میان تهاجم فرهنگی با نظام معرفتی فارابی وجود دارد؟ لذا، پژوهشگر سعی نموده است با توجه به ماهیت موضوع، از روش توصیفی و تحلیلی برای پاسخ به سوال مزبور استفاده نماید. نتیجه حاصله آن است که حالت جدل در تعاملات فرهنگی در نظام معرفتی فارابی با مباحث تهاجم فرهنگی قرابت دارد.