هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری برای تبیین ناسازگاری تحصیلی بر مبنای بی عدالتی آموزشی، عدم خودکارآمدی، فریبکاری و فرسودگی تحصیلی در دانشجویان دانشگاه بوعلی سینای همدان بود. به این منظور نمونه ای متشکل از 367 نفر از دانشجویان کارشناسی، کارشناسی ارشد ودکترای دانشگاه بوعلی سینای همدان در سال تحصیلی 97-1396 به روش نمونه گیری خوشه ای، انتخاب و پرسشنامه های عدالت آموزشی گل پرور(1389)، فرسودگی تحصیلی برسو(1998)، فریبکاری تحصیلی گل پرور(1389)، خودکارآمدی اون و فرامن(2001)، و سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک(2007) بر روی آنها اجرا شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. داده ها با استفاده از الگوی معادله ساختاری و با استفاده از نرم افزار آماری AMOS تحلیل گردید. شاخص های برازش مدل نشان دهنده برازندگی مناسب مدل با داده ها بود و فرضیات پژوهش تایید شد. در سنجش برازش مدل روابط بین بی عدالتی آموزشی، عدم خودکارآمدی، فرسودگی و فریبکاری تحصیلی در تبیین ناسازگاری تحصیلی مقدار کای اسکوئر48/ 15948(مطلوب)، شاخص نیکویی برازش (GFI) 0/924 (مطلوب)، شاخص برازش تطبیقی ((CFI 0/ 902(مطلوب) شاخص ریشه میانگین مربعات خطای برآورد (RMSEA) 0/072(مطلوب) به دست آمده است. یافته ها نشان می دهد که بی عدالتی آموزشی از طریق کاهش خودکارآمدی و افزایش فرسودگی و فریبکاری تحصیلی در نهایت منجر به ناسازگاری تحصیلی می گردد. براساس این یافته ها، بی عدالتی آموزشی می تواند گام موثری درجهت افزایش خودکارآمدی، کاهش فرسودگی، فریبکاری و ناسازگاری تحصیلی باشد. تحلیل یافته های توصیفی نشان داد که فریبکاری دانشجویان پسر(در سطح معنی داری 0.05) بیش از دانشجویان دختر است. همچنین تفاوت میانگین عدم خودکارآمدی دانشجویان مقطع دکترا به طور معناداری بیش از دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد بود. همچنین فریبکاری دانشجویان شاغل به طور معناداری بیش از دانشجویان غیر شاغل بود. و دانشجویان شاغل بیش از سایر دانشجویان معتقد به بی عدالتی اساتید بودند