هدف: این پژوهش باهدف بررسی این مسأله که سهم چارچوب ذهنی تحولی در پیش بینی ثبات قدم بیشتر از چارچوب ذهنی تثبیت شده است، انجام گرفته است. روش: پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری دانشجویان کارشناسی سال آخر دانشگاه بوعلی سینا (94-1393)بودند که تعداد 302 نفر از آنها به صورت نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه ثبات قدم داکوورث (2007)و چارچوب ذهنی کارول دوئک ( 2007) بود. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که از میان دو چارچوب ذهنی، چارچوب ذهنی تحولی توانست ثبات قدم را پیش بینی کند (P˂0/001) و لذا نقش چارچوب ذهنی تحولی معنی دار است. نتیجه گیری: پس افراد با چارچوب ذهنی تحولی در پیگیری اهداف بلندمدت و هنگام مواجه با شکست ثبات قدم بیشتری را در به انجام رساندن اهداف نشان می دهند ،که اشخاص با چارچوب ذهنی تثبیت شده از آن محروم هستند