هدف از انجام این پژوهش پیش بینی تحلیل رفتگی آموزشی بر اساس تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی در دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا بود.طرح پژوهشی مورد استفاده از نوع همبستگی (رگرسیون) بود.جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی سال آخر دانشگاه بوعلی سینا که در سال تحصیلی 1393-1392 مشغول به تحصیل بودند را تشکیل می داد. تعدادآنها 1360 نفر بود که طبق جدول مورگان حجم نمونه ای به تعداد 310 نفر از این جامعه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب و پرسشنامه های تحقیق بر روی آنها اجرا شد.نتایج نشان داد که بین تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.در تحلیل رگرسیون مشخص شد که از بین مولفه های تحریف های شناختی "تفکر همه یا هیچ"، "تعمیم مبالغه آمیز"، "درشت بینی -ریز بینی"، "باید- بهتر" و "فیلتر ذهنی" به ترتیب بیشترین رابطه معنی دار را باتحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان داشتند.همچنین مشخص شد که از بین مولفه های باورهای غیر منطقی "نا امیدی نسبت به تغییر"، "تمایل به سرزنش خود"، "کمال گرایی" ، "انتظار بیش از حد از خود" و "بیش نگرانی توأم با اضطراب" بیشترین رابطه معنی دار را باتحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان داشتند.همچنین بین تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی و ابعاد تحلیل رفتگی آموزشی(خستگی هیجانی و بدبینی تحصیلی و ناکارآمدی تحصیلی)دانشجویان رابطه معنا دار مثبت وجود دارد.