بازشدن پنجرهی جمعیتشناختی ایران، فرصتی تاریخی و طلایی برای کشور ایجاد نمود که انتظار میرفت با مدیریت کارآمد و مؤثر آن از سوی دستگاه سیاستگذاری، مدیریت و برنامهریزی به تحولی بنیادین در روند رشد و توسعهی اقتصادی و اجتماعی منجر شود. همزمان، جامعهی ایران با پدیدهی نوظهور دیگری مواجه شد که در تاریخ کشور بیسابقه است: اثر انتظار و آن به وضعیتی اشاره دارد که در آن بسیاری از جوانان از یک سنی به بعد وارد بازار کار میشوند، مهارت و توانایی کارکردن را دارند، میخواهند کار کنند، اما در جستوجوی شغل موردنظرشان ناکام مانده و نمیتوانند یک شغل دائم و ثابت پیدا کنند. در نتیجه، طول دورهای که جوانان نمیتوانند به استقلال مالی دست بیابند افزایش یافته است. در نتیجهی ناکامی دولت در مدیریت بهینهی پنجرهی جمعیتشناختی، طول دورهی انتظار و به تبعِ آن، اثر انتظار افزایش یافته و سبب شده است تا سیاستهای تشویقی دولت برای افزایش ازدواج، تشکیل خانواده و فرزندآوری، دستکم در دو سال و اندی پس از اجرای رسمی این سیاستها، به نتیجهی موردانتظار منتهی نشود. در واقع، دولت در کانون تغییرات جمعیت، آثار و پیامدهای مطلوب و نامطلوب آن است. امروزه، قرارداد اجتماعیای که بر پایهی آن نوزادان متولد میشوند، بزرگ میشوند، اعضای مولد جامعه میشوند و در نهایت، خود خانواده تشکیل میدهند، برای نسلی از جوانان که در وضعیت برزخ، میان اشتغال رسمی و غیررسمی، گیر افتادهاند شکسته شده است! بنابراین، ناتوانی نهادهای سیاسی و دولت در مدیریت پنجرهی جمعیتشناختی و کاهش اثر انتظار سبب شده است تا جمعیت جوان همواره خود را در شرایط جامعهی مخاطرهآمیز ببیند. در چنین موقعیتی نباید از جوانان انتظار کُنشهای مثبت، برای مثال ازدواج و فرزندآوری، را داشت! در نتیجه، کوبیدن بر طبل جوانسازی جمعیت و سالمندهراسی، چنانچه همزمان با اقدامهای لازم جهت تأمین نیازها و پاسخگویی به مطالبات جمعیت جوان در عرصههای مختلف نباشد، میتواند به مانعی جدی بر سر راه تحقق هدفهای سیاست جمعیتی جدید دولت تبدیل شود.