چکیده: خانواده یک نهاد اجتماعی اوّلیه و حیاتی است که هم سلامت فرد و هم بقای جامعه را تأمین و تضمین می کند. یکی از مسائل اجتماعی که در زمان معاصر اهمیّت فزاینده ای یافته و ابعاد پیچیده ای پیدا کرده مسأله ی طلاق و به تبعِ آن فروپاشی زندگی خانوادگی و دوام ازدواج منجر به طلاق است. طلاق دارای آثار و پیامدهای عمیق اقتصادی، اجتماعی، جمعیّتی، روانی، قانونی و والدینی بر مردان و زنان مطلّقه، فرزندان طلاق و اجتماع است. با کاهش شمار سال های زندگی مشترک زوجین و کاهش دوام ازدواج منجر به طلاق، ریسک فرزندآوری کم تر خواهد بود زیرا طول زمانی را که زن در معرض فرزندآوری خواهد بود کاهش می یابد. در این پژوهش، با روش عِلّی - مقایسه ای (پس - رویدادی) و رویکرد مقطعی در تحلیل داده ها، به بررسی وضعیّت دوام ازدواج منجر به طلاق در ایران پرداخته شد. جمعیّت آماری شامل 429 شهرستان ایران در سرشماری 1395 است. حجم نمونه به 329 شهرستان محدود شد. داده ها از دو منبع و مرجع آماری کشور، مرکز آمار ایران و سازمان ثبت احوال کشور، گِردآوری و اقتباس شدند. در تحلیل اطّلاعات و رابطه ی بین متغیّرهای مستقل و وابسته، بسته ی نرم افزاری SPSS به کار گرفته شد. به منظور بررسی روابط بین متغیّرهای مستقل و متغیّر وابسته (دوام ازدواج)، از آزمون تی مستقل، تحلیل واریانس، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون دو متغیّره و رگرسیون چند متغیّره نیز استفاده شد. تحلیل های چند متغیّره نشان داد که از میان مجموع متغیّر های مستقل مورد بررسی، سطح توسعه و نسبت جنسی باسوادان با دوام ازدواج رابطه ی مثبت و نسبت شهرنشینی، استقلال زنان، نسبت جنسی باسوادان، میزان بیکاری مردان، تفاوت میانگین سنّ ازدواج مردان و زنان و نسبت جنسی دانش آموخته های دانشگاهی رابطه ی منفی دارند. نتایج تحلیل مسیر گویای آن است که سطح توسعه، نسبت جنسی با سوادان، نسبت جنسی دانش آموخته های دانشگاهی، میزان بیکاری مردان، تفاوت میانگین سنّ ازدواج مردان و زنان و استقلال زنان به ترتیب بیش ترین تأثیر را بر دوام ازدواج داشته اند. از میان این متغیّرها، تأثیر سطح توسعه و نسبت جنسی با سوادان افزاینده و سایر متغیّرها تأثیر کاهنده داشته اند. بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت توسعه و گسترش شهرنشینی، به عنوان یکی از مظاهر نوسازی، از طریق توسعه ی آموزش زنان و افزایش مشارکت آن ها در بازار کار