زمینه و هدف: بررسی آثار ادبی با رویکرد ریزوماتیک از روشهای نوین در تحلیل متون ادبی است. در این رویکرد گسستهای ایجاد شده از طریق شگردهای ادبی در متن اثر واکاوی میشود تا نشان دهد که فرم بعضی آثار ادبی بر بنیادِ گسست و مرکزگریزی ایجاد شده است، و از وحدت انداموار آنگونه که در فرم آثار مدرن و رئالیستی دیده میشود، پیروی نمیکند بلکه در یک مجموعۀ گسسته از عناصر گوناگون و ناهمگون در همشینی با یکدیگر شکل میگیرد تا بیانگرِ همنشینی صداهای متفاوت و متضاد در کنار یکدیگر باشد، بی آنکه بواسطۀ یک صدای مرکزی در متن و در وحدت با آن صدا خاموشی گزیند.کوچ شامار از رمانهای پسامدرن دهۀ نود در ادبیات فارسی است. هدف از این مقاله بررسی شگردهای فرمی رمان کوچ شامار با رویکرد ریزوماتیک است تا به تحلیل فرم مرکز گریز این رمان بپردازد. روش مطالعه: این مقاله با روش توصیفی_ تحلیلی، رمان را با مهمترین مؤلفههای رویکرد ریزوماتیک ژیل دلوز، از نظریهپردازان پساساختارگرا بررسی کرده است. این مؤلفهها عبارتند از: اتصال و صیرورت، چندگانگی، گسست نادلالتگر و نقشهنگاری. یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان میدهد به دلیل نگاهِ متفاوت نویسنده به روایتگری و به کارگیری متفاوت شگردهای داستان نویسی مانند: چگونگی حضور راوی، شخصیت پردازی، عناصر زبانی و خُرده روایتها؛ مؤلفههای ریزومی در متن رمان گسترش یافته است. نتیجهگیری: مولفههای ریزومی در خطوط افقی و در ارتباط با یکدیگر، بدون نظمی مرکزی و با تمهیدات گوناگون، در سطح رمان منتشر شدهاند و فرم رمان را در یک مجموعۀ ریزومی بدون آنکه از وحدت انداموار رمانهای رئالیستی و مدرن پیروی کند، شکل دادهاند و رمان را به سوی چند صدایی سوق دادهاند.