روایتشناسی یکی از ابعاد مهم روشهای نقد ادبی است با دامنهایی گسترده؛ چنانکه در حیطهی داستان و حکایت آنطور که پنداشته میشود، محصور نمیماند؛ بلکه به دنیای شعر و ادبیات منظوم نیز، سرایت میکند. به این سبب نگارنده در این پایاننامه، از همین منظر به بررسی مجموعهی اشعار سهراب سپهری، پرداخته و بر آن بودهاست تا خوانشی مبتنی بر نظریههای روایتشناسی از شعر سهراب داشته باشد. در این پایاننامه در فصل دوم، ابتدا به صورت اجمالی، به مبحث روایت، نظریهپردازان روایت و اهمیت آن در بازخوانی ادبیات پرداخته شده است. سپس به تاریخچهی روایتهای منظوم و روایت در ایران نگاهی گذرا شده است. در فصل چهارم، به بررسی روایت و عناصر داستانی اشعار روایی سهراب سپهری اختصاص یافته است. سخن اصلی این پایاننامه، تشریح این امر است که سهراب سپهری، به عنوان یک شاعر، به کاربرد روایت و عناصر داستانی در شعر توجه دارد و با استفاده از تکنیکهایی - مثل ایجاد و آفرینش صحنه، برای معطوف ساختن توجه مخاطب به درونمایه، تغییر زاویهدید از دانای کل به «من روایتی» برای افزایش همدلی مخاطب، توجه به انتخاب موضوع و درونمایه؛- توانسته است تا حدودی ژانر ادبی شعر را به روایت نزدیک کند