تقلیدگری از ساحت داستان های گلشیری فرسنگ ها دور است، به این واقعیت پیش از هر چیزی ابتدا باید اعتراف کرد. او نیز مانند بهرام صادقی با وسواس و امساک بسیار به نوشتن می پردازد. اقتصاد یا اختصار کلام به طور تمام عیار در نوشته های این دو نویسنده ی اصفهانی است که به تجسّم عینی درآمده است. و در همان حال مدرن بودن در همه ی زمینه ها، واقعیتی است که آن ها همواره به عادت ذاتی برای خود تبدیل کرده اند، به این دلیل است که امروزه نوشته های آن ها در عرصه ی پسامدرن قرار می گیرد. و شاخص بودنِ دو عنصر صورت و محتوا، به رغم شهرتی که آنان در حوزه ی صورت گرایی یافته-اند نیز یکی از آن واقعیت های استثنایی است که در هنگام تحلیل داستان های آن ها، خواننده را دچار شگفتی می کند که آیا برای آن ها ساختار مهم تر بوده است یا درون مایه؟ در حوزه ی تأثیر پذیری نیز گلشیری شیوه ای ویژه برای خود دارد که می توان نام آن را تلنگرهایی برای تحریک تفکّر یا تأثیر پذیری-هایی در سرزمین خلاّقیت نام گذاری کرد. او حتّی در هنگامی که به بازآفرینی بعضی از داستان های معروف در تاریخ و ادبیات می پردازد با آن ها رفتاری شبیه به شاعران سبک اصفهانی یا هندی با موتیوهای شعری دارد. به همان سان که آنان از منظرهای دیگر به ترسیم رابطه ی عناصر موجود در موتیوها می-پرداختند و خود را در عرصه ی کشف و شهودها و دریافت های جدید قرار می-دادند گلشیری نیز با استفاده از برخی مواد و نام های موجود در روایت پیشین، با نوعی دیگرگونه اندیشی که اساس هنر نیز مبتنی بر آن است، روایتی کاملاً متفاوت و مدرن از همان داستان ارائه می دهد که به دلیل برخورداری از ساختاری روایت شکنانه ـ به خصوص در معصوم ها ـ امروزه از مصادیق پسامدرن نیز به شمار می رود. به این طریق، حتّی آن موتیو یا داستان گذشته نیز با تأویل و تفسیری جدید مواجه می شود؛ تفسیری که تا آن زمان گویی به عقل کسی نرسیده است.