امروزه در تمام کشورهای جهان، سامان امور مبتنی بر قانون اساسی است که قوام پیدا می کند. اهمیت این سند حقوقی تا آنجا است که به نوعی بنیان اصلی نظام حقوقی ما را شکل می دهد؛ به نحوی که هیچ قانون یا تصمیمی نباید برخلاف آن وضع یا گرفته شود. شناخت بهتر نظام حقوقی ما در شرایط کنونی، مستلزم مواجهه ی درست با این سند حقوقی و سیاسی است. در این باب هرمنوتیک فلسفی با تبیین ساختارهای هستی شناسانه فرآیند فهم یا تفسیر یک متن، بستر مناسبی را جهت شناخت عمیق تر قانون اساسی برای ما فراهم می کند. گادامر ما را موجوداتی اساساً تاریخ مند می داند که فرزند زمانه خود هستیم، فلذا فهم ما را نیز مقوله ای تاریخ مند تلقی می کند. تاریخ مند بودن فهم باعث می شود که پیش داوری های ما نقش پررنگ تری نسبت به داوری های ما در جریان فهم ما نسبت به قانون اساسی داشته باشند. گادامر فهم ما را علاوه بر تاریخ مند بودن، زبان مند نیز می داند. زبان جایی است که جهان به واسطه ی آن بر ما گشوده می شود و به نوعی دربردارنده سنتی است که درون آن به سر می بریم. ما با زبان است که وجود داریم و می توانیم خود و اطراف مان را درک کنیم. به این ترتیب زمان و زبان دو گرانیگاهی است که فهم ما همواره از بستر آن ها شکل می گیرد. به همین دلیل است که گادامر قائل به فهم همراه با پیش فرض و پیش داوری است؛ فهمی که اساساً از بستر گفت وگوی با متن به وجود می آیدنتایج این پژوهش بیانگر آن است که تقویت پیش داوری ها و پیش فرض ها که از بستر آموزش صحیح دانش حقوق شکل می گیرد اصلی ترین نقش را در مواجهه هرمنوتیکی ما با قانون اساسی دارد. بنابراین سوال اصلی این پژوهش در واقع عبارت از آن است که مواجهه هرمنوتیکی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به چه نحو بوده و چه مزایایی دارد؟