قانون اساسی به عنوان مهم ترین سند حقوقی هر کشور حاوی نکات مهمی است که تحلیل و تفسیر آن یکی از موضوعات اصلی حقوق اساسی است. اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مربوط به پایه های نظام جمهوری اسلامی است اصلی پیچیده است که پیوندی عمیق میان دین و حکومت برقرار کرده است. یکی از بندهای این اصل در مورد اجتهاد فقیهان است که در قانون اساسی نیز برای آن جایگاه حقوقی در نظر گرفته شده است. در بند الف اصل دوم بیان شده است که «اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین» یکی از راه های رسیدن به قسط، عدل ، استقلال و همبستگی ملی است. حال باید دید مقصود قانونگذار از این عبارت چیست؟ دراین مقاله به روش توصیفی-تحلیلی و نیز نگرش تاریخی با بررسی مشروح مذاکرات قانون اساسی به بررسی این مفهوم پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که نویسندگان قانون اساسی درکی مشترک و دقیق از این مفهوم نداشته اند و برسر خود مفهوم اجتهاد و چگونگی نوشتن این بند اختلاف نظر اساسی بین آنها وجود داشت.