دادرسی اساسی بعنوان یکی از مفاهی مه حقوق اساسی است که اگرچه در قرن نوزده و در آمریکا آغاز شد، اما رشد و پذیرش جهانی آن در قرن بیست ر داد و ابتدا کشورهای اروپایی و بهتدریج دیگر کشورهای جهان نیز این سیست را پذیرفتند. البته کشورها با توجه به نظام سیاسی و تاریخ خود، الگوهای متعددی از آن ارائه دادند. این تئوری در قرن بیست توسط هانس کلس ن در اتریش و آلمان پایهریزی شد و سنت اروپایی ابتدا در برابر آن موضع گرفت. مه ترین نقد بر کلس ن از جانب کارل اشمی ت حقوقدان بزرگ آلمانی ارائه شد. او معتقد بود این سیست خلاف اصل دموکراسی است و با فضا و تاریخ کشورهای اروپایی همخوانی ندارد و اگر قرار باشد قانون اساسی نگهبانی داشته باشد شخص رئیس جمهور بهعنوان نماد کلیت مردم کفایت میکند. در این مقاله کوشش شده است با نگاهی به فضای آلمان در آن عصر، مه ترین ایرادات اشمیت بر دادرسی اساسی و مبانی و را هحلهای او مورد بررسی قرار گیرند. ایرادات اشمیت تا به امروز از مه ترین نقدهای وارد بر دادرسی اساسی محسوب میشوند و در بسیاری از کشورها با اشکال متعددی دوباره مطرح شد هاند.