قانون اساسی به عنوان یکی از کلیدی ترین مفاهیم حقوق عمومی از منظر تاریخ تحول مفاهیم، تاریخی طولانی دارد. این تحولات هم از نظر واژه شناسی محل تامل اند و هم از نظر محتوای این مفهوم. کلمه constitution ریشه در یونان باستان دارد و در سنت رومی تغییراتی یافته. البته این لفظ به معنایی که ما امروزه مراد می کنیم نبوده و به این صورت هم نوشته نمی شده است. مفاهیم دیگری نیز در سنت غربی وجود داشته است که تاثیر مهمی در آفریدن مفهوم قانون اساسی داشته اند که قانون اساسی قدیم(ancient constitution) و قانون بنیادین(fundamental law) از مهمترین این مفاهیم بوده اند. قانون اساسی پس از گذراندن تحولات بسیار، سرانجام پس از انقلاب آمریکا و فرانسه در پایان قرن هیجدهم، معنایی تازه یافت که به صورت سندی مکتوب توسط نهادی خاص به تصویب رسید و محتوای مشخصی داشت. این مفهوم جدید به معنای نفی مفهوم قدیمی نبود. از همان ابتدای شکل گیری معنای جدید بسیاری بر این نکته تاکید کردند که قانون اساسی واقعی نه در سند مکتوب که در زندگی واقعی حضور دارد. این فهم جدید با مسائل و مشکلاتی مواجه است که مهمترین آن رابطه آن با متن قانون اساسی است. این مقاله کوشش دارد تحولات معنایی قانون اساسی را مورد بررسی قرار دهد و از منظر تاریخ تحولات این مفهوم نشان دهد که قانون اساسی به چه معنایی است.