یکی از زیربناهای دستورگرایی دادرسی اساسی است، دادرسی اساسی ناشی از دو ضرورت وجود سلسله مراتب بین منابع و برتری قانون اساسی است.نظارت بر قانون اساسی و تطبیق سایر منابع با این منبع برتر در دو الگوی آمریکایی یعنی سپردن نظارت به مراجع قضایی و الگوی اروپایی یعنی سپردن نظارت به نهادی سیاسی در دنیا رواج یافته است.در خصوص فلسفه ی وجودی نهاد دادرسی اساسی بحث های فراوانی بخصوص در سنت آمریکایی در گرفته است. بررسی و تحلیل این نزاع در سیستم آمریکایی و استدلال های موافقان و مخالفان این نهاد ، موضوع مورد مطالعه این مقاله است. پرسش اصلی این نوشتار این است که مخالفان و موافقان دادرسی اساسی و سپردن نظارت بر نهادی مردمی و منتخب، به نهادی غیر انتخابی و محدود چه استدلال هایی ارائه می کنند. در این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی کوشش شده است به این پرسش پرداخته شود. مخالفان این نهاد دلایلی همچون: مخالفت با اصل اکثریت، مخالفت با اراده ی عمومی و دگردیسی در مفهوم دموکراسی را رائه نموده اند.در پاسخ موافقان این نهاد در پاسخ به استدلال های مخالفان دلایلی چون:موافقت با دموکراسی و اصل اکثریت و تحول در این مفاهیم،اصل حاکمیت قانون و تضمین حق ها را بیان کرده اند.