نمایندگی یکی از مفاهیم دوران مدرن است. البته این مفهوم در دوران گذشته نیز دارای تاریخی طولانی میباشد. این مقاله سعی دارد نشان دهد که چگونه نمایندگی بهعنوان مفهومی جدید در دوران مدرن پدیدار شد. در این مقاله به پیدایش کلمه نمایندگی و معنای جدید آن اشاره خواهد شد وسپس با اشاره ای به افکار برخی از متفکران از جمله توماسهابز، ادموند بورک و سی یس، تفاوت این مفهوم جدید با مفاهیم مشابه و هم مرز آن نشان داده شده است. یکی از دشوارترین مراحل تاسیس نمایندگی در دوران جدید تفکیک نمایندگی از این مفاهیم بود. اگرچه نمایندگی بهعنوان یکی از راهحلهای اجرای حاکمیت مردم در نظر گرفته شده است، اما آن را بهعنوان تناقضی در نظریه حاکمیت مردم نیز دانستهاند وبرخی اندیشمندان سعی در ارایه راهحلی برای این مشکل نمودهاند. در پایان به اهمیت مفهوم نمایندگی در پیدایش نظامهای جدید اشاره نمودهایم. البته این مقاله به بررسی مباحث آغازین نمایندگی اکتفا نموده است و به تحولات دیگر آن در سدههای نپرداخته است.