خشونت علیه زنان توسط همسران ، مسئله ای فراگیر و شایع در تمام جوامع است. سازمان بهداشت جهانی در اوّلین مطالعۀ جهانی خود دربارۀ خشونت علیه زنان نتیجه گرفته است که در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می گیرد. اهمیت یافتن مسألۀ سلامت زنان از یک طرف و از طرف دیگر پیامدهای خشونت علیه زنان در آیندۀ جوامع باعث شد در این تحقیق سعی در کشف ریشه های اجتماعی بروز خشونت علیه زنان توسط همسران آنها داشته باشیم. خشونت های خانگی تحت تأثیر دو دسته از عومل اساسی قرار دارند؛ از سویی عوامل فردی و روانی و از سوی دیگر عوامل اجتماعی و ساختاری. بیشتر پژوهش ها نشان می دهند عوامل اجتماعی، نقش اصلی و بارزتری در بروز پدیدۀ خشونت دارند تا عوامل روانی و فردی. در بخش ملاحظات نظری، از دیدگاه های ستمگری ساختار اجتماعی، ستمگری جنسی، جامعه پذیری جنسیتی و هماهنگی فرهنگی استفاده شد. در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسانه (تجربۀ زیستۀ زنان قربانی) با 18 زن قربانی مراجعه کننده به پزشکی قانونی همدان در سال 1398 مصاحبه صورت گرفت. پس از جمع آوری اطلاعات لازم، در قسمت تحلیل داده ها، 17 مفهوم اصلی و 57 مفهوم فرعی حاصل شد. مفاهیم اصلی مشتق شده از دیدگاه های زنان، به دو دستۀ ساختاری و زمینه ای تقسیم گردید. زنان قربانیِ خشونت، مضامین ستمگری جنسی، جامعه پذیری جنسیتی، مسائل اقتصادی و نقش قانون را به عنوان عوامل ساختاری دخیل مطرح کردند. همچنین ویژگی های شخصیتی مردان و نحوۀ جامعه پذیری آنان توسط خانواده ها را، عوامل زمینه ای می دانستند. زنان قربانی اذعان نمودند که عملاً تحت فشارهای اجتماعی، مدام در مقابل خشونت همسران، گزینۀ "سکوت " را اختیار نموده و ادامۀ زندگی مشترک را بر پذیرش داغ ننگ طلاق ارجح می دانند