چکیده: با گذر در تاریخ بشر دو دسته کردار در او می توان جست، نخست آنچه در پی هیجان های درونی بشر پدیدار گشته و دیگری آنچه در پی انگیزش تکانه های بیرونی در او نمود پیدا می کند. جرم شناسی به عنوان علمی که در جستجوی علل جرایم و کجروی های بشر است. توجه خود را بیشتر بر تکانه های انگیزشی جرایم می گذارد. یعنی علل جرایم، که در خارج روان آدمی وجود دارند و آموزه ها و اندیشه های فیلسوفان و سیاستمداران می تواند از جمله این عوامل باشد. امروزه بسیاری از جرایم نوجوانان و جوانان به پای کسانی چون مارکس و نیچه گذاشته می شود. همچنین فجایحی که در زمان جنگ جهانی دوم در اثر اندیشه های نژاد پرستانه به وجود آمد را نیز نباید از یاد برد. در این بین آموزه های فمنیستی نیز می توانند، در ایجاد جرم یا دسته ای از کجروی ها موضوع مطالعه جرم شناسی به عنوان عامل انگیزشی ناهنجاری و بزه باشند. کما اینکه در خوانش های مختلف فمنیستی نهاد خانواده نفی می شود، آزادی جنسی به رسمیت شناخته می شود، همجنس گرایی تبلیغ می شود، نهاد های پدر سالار بی ارزش و محکوم به نابودی خوانده می شوند و تفکیک جنسی شدید روا داشته می شود، که باعث گسترش همجنس گرایی در گرایش های جنسیتی دوجنس گرا، ترنس سکشوال و همچنین همجنس بازی در اشخاص دگر جنس گرا می شود.