زیبایی و زیبایی شناسی موضوعی جالب و قابل تامل در فلسفه و بخصوص فلسفه هنر میباشد که دو دیدگاه متضاد را دربرمیگیرد.دیدگاه عینی گرایانه که زیبایی را امری درونی و مربوط به اشیامیداند و دیدگاه ذهنی گرایانه که نقش اصلی را به ذهن و احساس انسان میدهد.اهمیت زیبایی شناسی از این روست که باومگارتن آلمانی سعی میکرد تحلیل ادراک زیبایی شناختی را بصورت علم و با قواعد کلی درآورد ولی در دوره معاصر زیبایی شناسی تجربی از دیدگاه علوم شناختی و زیبایی شناسی عصب محور کلیت گرایی را زیر سوال برده و عرصه را برای نسبیت گرایی باز کرده است. در این پایان نامه سعی شده است که آیا واقعا میتوان بر اساس علوم شناختی و زیبایی شناسی عصب محور درک زیبایی شناختی را بصورت علمی درآورد که کلیت و عمومیت داشته باشد