فارابی بهصورت خاص و مجزا به هنر و زیبایی نپرداخته است و به جززاثزر تحزت عنزوان »موسزیقی کبیر« که نگاهی علمی و ریاضیوار به موسیقی دارد ، نگارش دیگر دراین زمینه ندارد . عمده شزترت و به دلیل نظرات خاصی است که در حوزه سیاست و فلسفه سیاسی مکتوب کرده است. او هزد از زندگی فرد و جمعی انسانها را رسیدن به سعادت میداند. اما الزمزه رسزیدن انسزان بزه سزعادت را زندگی در جامعه کامل و فاضل میداند. انسان باید در چنین جامعها پرورش یابد و تعلیم ببیند تا بزه سعادت، که غایتی سیاسی و البته آنجتانی است، برسد. معلم و راهنما باید بتواند بهواسطه قوه تخیزل به عقل مستفاد راه داشته باشد. از همین مجرا است که در آرمانشتر فزارابی هنرمنزدان نقشزی کلیزد باز میکنند و در مرتبه بعد از رئ یس مدینه قرار میگیرند. دو انگاره تخیل و محاکزات از یزک سزو در تعلیم شتروندان و از دیگر سو، در خلق آثار هنزر ، شز أن و جایگزاه اجتماعی ز سیاسزی هنرمنزدان را برجسته میکند. تعریف فارابی از زیبایی مبتنی بر مفتوم کمال است. درواقع کمال همان زیبایی است، هچنانکه کمال، سعادت است. با چنین نگرشی میتوان گفت ک د کهکلیت فلسفه سیاسی فارابی صبغه زیباشناسانه دارد و از این طریق میتوان لوازم وعناصر زیباشناسزی سیاسزی او را تزدوین کزرد . در ایزن نوشتار بزا اسزتفاده از گزردآور اطلعزات کتابخانزها و روش توصزیفی- تحلیلزی، عناصزر چزون سعادت، قوه متخیله و محاکات بررسیشده و به تعریفی پرداختهایم که فارابی مبتنی برکمال از زیبزایی ارائه داده اس