بحث ای ن مقاله درباره هنر به مثابه هنر ز یبا در معمار ی نظام کانت است. در اینجا نشان داده میشو د که کانت در ابتدا ی کار خود تصور و تلقی واحدی از معمار ی نظام فلسفه خود همچون پیکر ه واحدی داشته است؛ پیکر ه واحدی که او به آن همچون ی ک کل میاندیشیده است. از این رو تفکر انتقادی او ی ک متافیزی ک است. او با عبور از متافیزیک سنتی، بنیا د متافیزیک انتقادی برآمده از خرد انتقاد ی یعنی؛ سوبژکتیویته را آشکار کرد. همه عناصر فلسفه او بر بنیا د سوبژکتیویت ه شکل میگیرد. از سوی دیگر در دوره جد ید هنر همچون هنر زیبا فهم یده میشود؛ چرا که هنر پیش از دوره مدرن معنا ی عامتری را در بر میگیرد. بنابراین نقش کارکردی، تربیتی و معرفتی و... داشته اما برای فهم ر ویکرد جدید به هنر از منظر فلسفه میبایست به کانت برگردیم. از این رو نشان داده م یشود که هنر زیبا به مثابه محصول نبوغ در دوره جدید و در اندیشه کانت بر بنیاد سوبژکتیویته چونان شرط امکان آن بنا میشود .