لیشمانیوز جلدی، با تظاهرات بالینی متغیر، تحت تأثیر عواملی مانند گونه انگل، پاسخ ایمنی میزبان و ظرفیت آنتی اکسیدانی، خود را نشان می دهد. مطالعه حاضر به بررسی رابطه بین شدت علائم بالینی، تغییرات هیستوپاتولوژیک و شاخص های ژنتیکی با ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC) در موش BALB/c آلوده به لیشمانیا ماژور می پردازد. در این مطالعه 105 سر موش به هفت گروه شامل کنترل سالم، موش های آلوده تحت درمان با گلوکانتیم و گروه هایی که ویتامین E برای تعدیل سطح TAC قبل یا در طول عفونت دریافت می کردند، تقسیم شدند. پارامترهای ارزیابی شده شامل اندازه زخم، بیان ژن های پیش التهابی (TNF-α و IFN-γ) و التیامی (KGF و EGF)، یافته های هیستوپاتولوژیک و میزان مرگ و میر در روزهای 31، 38 و 72 پس از عفونت بود. نتایج نشان داد که موشهای با TAC بالا قبل از عفونت (گروه 3) نتایج بالینی مطلوبتری از جمله اندازه زخمهای کوچکتر و سرعت بهبودی سریعتر را نشان دادند. در مقابل، افزایش همزمان TAC در طول عفونت (گروه 4) منجر به پیامدهای بدتر، با تاخیر در بهبود و کاهش بیان سایتوکاینهای پیش التهابی ضروری برای پاکسازی انگل شد. بررسیهای هیستوپاتولوژیک این یافتهها را پشتیبانی میکنند، گروه 3 امیدوارکنندهترین نتایج را نشان میدهد و گروه 4 ساختار بافتی مختل را نشان میدهد. این مطالعه نقش پیچیده TAC را در زخمهای جلدی لیشمانیوز، برجسته میکند و نشان میدهد که در حالی که افزایش ظرفیت آنتیاکسیدانی قبل از عفونت ممکن است به بهبودی کمک کند، افزایش همزمان در طول عفونت میتواند پاسخ ایمنی را مختل کند و به طور بالقوه بقای انگل را تسهیل کند. این یافتهها پیامدهایی برای مدیریت زخمهای لیشمانیوز جلدی دارند و بر نیاز به بررسی دقیق درمان آنتیاکسیدانی همراه با درمانهای استاندارد مانند گلوکانتیم تأکید میکنند. این مطالعه به درک تأثیر متقابل بین استرس اکسیداتیو و پاسخهای ایمنی در مدیریت زخمهای لیشمانیوز کمک میکند و رهیافتهایی را برای بهبود استراتژیهای درمانی ارائه میدهد.