یکی از مسائل بسیار پر اهمیت در حوزه عرفان نظری و عرفان عملی مسئله وحدت وجود و وحدت شهود است. مسئله وحدت وجود از مهم ترین و بنیانی ترین مسائل عرفانی است که بر دیگر مباحث مربوط به نظام هستی شناختی عرفانی اثر گذاشته و به تمام بحث های مابعدالطبیعی جلوه ای تازه می بخشد. این مسئله از جمله مسائلی است که شاید سابقه ای بسیار طولانی در تاریخ اندیشه عرفانی داشته است. در این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی به نگارش درآمده، مسئله ی وحدت وجود و وحدت شهود در اندیشه عرفانی باباطاهر مورد بررسی قرارگرفته است. علی هذا سئوال اصلی این مقاله این است که:1- آیا در اندیشه ی عرفانی باباطاهر مسئله وحدت وجود مطرح بوده است؟2- آن چه در آثار باباطاهر مطرح است، وحدت وجود است یا وحدت شهود؟ فرض اصلی این مقاله آن است که وحدت وجود به معنای مصطلح آن که برآمده از اندیشه ی عرفانی ابن عربی و شاگردان و شارحان وی می باشد، بیشتر در حوزه عرفان نظری نمود داشته و در آثار باباطاهر بوضوح و به روشنی قابل استنتاج نیست. بلکه آن چه به خوبی از آثار وی کاملاً مشهود است، وحدت شهود می باشد. حالت سکر و سرمستی عاشقانه باباطاهر، او را از دوگانگی میان خالق و مخلوقات جدا ساخته، چنان بر وجود او مستولی می گردد که در هر آنچه می نگرد جز وجود خداوند چیزی نمی بیند.