نوستالژی از اصطلاحات علم روانشناسی و به معنای دل تنگی، حسرت زدگی و غم غربت است. بررسی جلوه های نوستالژی در آثار یک شاعر و نویسنده، ما را با جنبه های گوناگون شخصیت او آشنا می کند. این دل تنگی و غم غربت از دیرباز در ادبیات فارسی نمود گسترده ای داشته است و خصوصاً در شعر غنائی جایگاهی ویژه را به خود اختصاص داده است. حافظ شیرازی از جمله شاعرانی است که جنبه های گوناگون غم غربت و دل تنگی را در سروده های او می توان دید. نوستالژی شخصی حافظ مواردی چون دوری از شیراز، یاد ایام وصال و حسرت دوران جوانی را در بر می گیرد. مرثیه های شخصی حافظ در سوگ عزیزانش نیز در این بخش قرار می گیرد. عصر حافظ در دورهای بحرانی از تاریخ قرار می گیرد؛ از این رو تأثرات حاصل از اوضاع نابهنجار سیاسی- اجتماعی در سروده های این شاعر جلوهای برجسته دارد، به گونه ای که بسیاری از مصادیق نوستالژی و حسرت گذشته در شعر حافظ، ریشه در زمینه های سیاسی-اجتماعی عصر او دارد. در این بخش، دو تن از چهره های سیاسی- ابواسحاق اینجو و امیر مبارزالدین محمد - نقشی برجسته دارد. اندیشه های عرفانی خواجه در نگاه به گذشته ی ازلی و هبوط انسان به کره ی خاکی نیز با حسرت و اندوه جدا شدن از عالم معنا پیوند می خورد. نگاه متفاوت حافظ به این مسئله نیز شایسته ی بررسی است. با توجه به شخصیت فعال و مبارز حافظ در شعر او موارد نقض نوستالژی را نیز می توان مشاهده کرد. مضامینی چون غم ستیزی و شادخواری، امیدواری به آینده، توکل به لطف خدا و رضا به داده ی او حافظ را یاری می کند تا در آن روزگار سیاه اسیر سلطه ی غم و حسرت نشود.