یکی از انتقادهایی که از دیرباز متوجه حوزه مطالعات برنامه درسی بوده است، بحث فاصله بین نظر و عمل است. متخصصان حوزه برنامه درسی گاه با انتقاد به عمل زدگی حوزه رسالت برنامه ریزی درسی فراتر از عمل برنامه ریزی دانسته اند و به فهم برنامه درسی به جای پرداختن صرف به عمل ریختن برنامه درسی تأکید کرده اند. این فهم نو از برنامه درسی عرصه نظرورزی در برنامه درسی را آنچنان تاخته است که بعضاً هویت حداقلی برنامه ریزی درسی که همان عمل ریختن برنامه درسی است، لا به لای هویت های چندگانه برنامه درسی به دست غفلت سپرده شده است و متخصصان موضوعی در عمل به جای برنامه ریز درسی نقش ایفا کرده اند. این امر موجب شده انتقادی دیگر از سوی متخصصان برنامه درسی بر خود وارد شود که باید از نظرورزی کاست و به عمل پرداخت وگرنه مرگ حوزه را شاهد خواهیم بود. حال سؤال این است که آیا راهکاری برای این کشمکش بین نظر و عمل در حوزه مطالعات برنامه درسی می توان تصور کرد؟