در دهه های اخیر عرضه ی نیروی کار تحصیل کرده به بازار کار افزایش یافته است که باعث پدیدار شدن تحصیلات بیش از اندازه شده است. تحصیلات بیش از اندازه به حالتی اطلاق می شود که، افراد نسبت به نیاز شغل هایشان از تحصیلات بیشتری برخودار هستند. در نقطه ی مقابل آن تحصیلات کمتر از اندازه وجود دارد که افراد تحصیلاتی کمتر از نیازهای شغل هایشان خواهند داشت. تحصیلات کمتر از اندازه و بیش از اندازه، بالقوه پدیده ای هزینه بر برای اقتصاد محسوب می شود و این ضرورت بررسی این موضوع را نمایان می سازد. در این مطالعه سعی شده است که با روش میانگین تطابق تحقق یافته (RM) و به کمک کدهای طبقه بندی مشاغل (ISCO) و با استفاده از داده های طرح آمارگیری از ویژگی های اجتماعی و اقتصادی خانوار سال 1382 و با استفاده از مدل لاجیت، معادلات مینسر، (ORU) و وردوگو به بررسی عوامل مؤثر بر تحصیلات بیش از اندازه و کمتر از اندازه و بازده سال های تحصیل، تحصیلات بیش از اندازه و کمتر از اندازه بپردازیم. در این راستا متغیرهای دیگری هم چون جنسیت، تأهل و مالکیت به لحاظ دولتی و خصوصی بودن نیز مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج تحقیق در بخش بررسی عوامل مؤثر بر تحصیلات بیش از اندازه و کمتر از اندازه، با استفاده از مدل لاجیت، نشان می دهد که، افراد دارای تجربه ی کمتر، مردان و افراد شاغل در بخش خصوصی با احتمال بیشتری در گروه تحصیلات بیش از اندازه قرار می گیرند و افراد با تجربه بیشتر، زنان، متأهلین و افراد شاغل در بخش دولتی و اشخاصی که به زبان فارسی تسلط ندارند، با احتمال بیشتری نسبت به سایرین، در گروه تحصیلات کمتر از اندازه قرار می گیرند. نتایج تحقیق در بخش بررسی بازده تحصیلات و با استفاده از مدل مینسر نشان دهنده ی نرخ بازده 5/8% به ازای هر سال آموزش است. همچنین بازده تحصیلات به اندازه در مدل (ORU) 5/11% ؛ بازده هر سال تحصیلات بیش از اندازه برابر با 9/9% و بازده هر سال تحصیلات کمتر از اندازه منفی 5/3% به دست می آید. بازده هر سال آموزش رسمی با استفاده از مدل وردوگو- وردوگو به طور متوسط 3/9 % به دست می آید و نتایج این مدل بیان می دارد که، در صورت برابر بودن تحصیلات افراد، افرادی که تحصیلات بیش از اندازه دارند در مقایسه با افرادی که تحصیلاتشان بیش از اندازه نیست، درآمد کمتری کسب می کنند و افراد دارای تحصیلات کمتر از اندازه، نسبت به کسا