میزان تولید و کیفیت محصولات کشاورزی تا حد زیادی تحت تأثیر تنشهای غیرزیستی مانند خشکی است. این پژوهش با هدف بررسی اثر کاربرد کلسیم و قارچ Serendipita indica بر رشد و تغییرات مورفوفیزیولوژیکی انگور بیدانه سفید تحت تنش خشکی انجام شد. آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرحکاملا"تصادفی با دو سطح کاربرد برگی نیتراتکلسیم (صفر و یکدرصد)، دو سطح قارچ S. indica (تلقیح و عدم تلقیح) و سه سطح تنش خشکی (2/0-مگاپاسکال بهعنوان شاهد، 7/0- و 2/1- مگاپاسکال) و با چهار تکرار اجرا شد. صفات مورد بررسی در این آزمایش شامل نسبت وزن خشک به سطح برگ (LMA)، محتواینسبی آب برگ (RWC)، پایداری غشای سلولی(MSI)، رنگیزههای فتوسنتزی (کلروفیل وکاروتنوئیدها)، میزان مالوندیآلدئید (MDA)، قندهای محلول، فنول، میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان، پروتئین محلول و اسیدآمینهی پرولین بود. نتایج نشان داد سطوح خشکی، قارچ و کلسیم و اثرات متقابل دو جانبه و سه جانبه آنها، اثرات معنیداری بر صفات اندازهگیری شده داشت. با افزایش سطح تنش، میزان کربوهیدراتهای محلول، محتوای مالوندیآلدئید، پرولین، فنول و فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان (کاتالاز، پراکسیداز و سوپراکسیددیسموتاز) افزایش و پایداری غشاءسلولی (MSI)، محتوای نسبی آب برگ (RWC)، پروتئینهای محلول، محتوای کلروفیل و کاروتنوئیدها و نسبت وزنخشک به سطح برگ (LMA) کاهش یافت. تلقیح ریشه نهالهای انگور با قارچ S. indica، کاربرد برگی نیتراتکلسیم و برهمکنش آنها با بهبود صفات مورفوفیزیولوژیکی اثر مثبتی برکاهش اثرات تنش خشکی نشان داد. بنابراین، به نظر میرسد استفاده بهینه از عناصر در کنار کاربرد قارچهای اندوفیت میتواند به عنوان یک راهکار مناسب برای افزایش مقاومت انگور به تنش خشکی در نظر گرفته شود.