مسئله غامض عاملیت-ساختار همچون سایر دوگانگی های مشهور علم الاجتماع از موضوعات بحث انگیز فلسفی و نظری در مطالعات مدیریت و سازمان به شمار می آید. چیستی و چگونگی فهم این دوگانه مشهور در حوزه مطالعاتی مدیریت و سازمان، دلالت ها و رهنمون های صریح و ضمنی بسیاری برای عمل مدیریت به دنبال خواهد داشت. در این مقاله ضمن مرور رویکردها و نظریه های مرتبط با دوگانه عاملیت-ساختار، به تفسیر دلالت های فلسفی و نظری این دوگانگی در مطالعات مدیریت و به طور مشخص بر یکی از زیرشاخه های آن، یعنی توسعه منابع انسانی پرداخته می شود. بررسی این دلالت ها حاکی از آن است که فهم دوسویگی و برهم کنش متقابل عاملیت وساختار در قاموس واقع گرایی انتقادی و رویکردهای تلفیق گرایانه، فهم مناسب تری از مدیریت و توسعه منابع انسانی به دست می دهد. در این رویکردها، سوژه گرایی با در نظر گرفتن نقش مشترک آن با ساختار و اقدامات سازمانی در آغوش کشیده می شود و این ادعای کل گرایانه که ساختارها سیستم های تنظیمیِ هنجارمندِ یکپارچه ای هستند که خارج از زمان و به عنوان واقعیت های جمعیِ «آنجایی» وجود دارند، رد می شود. کاربست این رویکرد فلسفی و نظری در توسعه منابع انسانی، آن را به عنوان پدیده تعاملی بین انسان، یادگیری و سازمان مفهوم پردازی می کند.